محل تبلیغات شما

گام های تاریخ



لائیسیته چیست؟

اینجا به دو مقوله مطرح شده در جامعه ی ایران پرداخته می شود: 

۱- لائیسیته 

۲ - سکولاریسم

که هر دو مقوله برآمده از اندیشه های ی سه قرن اخیر در اروپا است. در معرفی هر دو و اخلافتشان با هم از مقاله آقای شیدان وثیق استفاده شده که اصل نوشته مفصل ایشان اینجاست برای کسانی که دوست دارند دقیق تر بدانند و بیشتر:  

https://melliun.org/didgah/d10/03/28vasigh.htm

 - لائیسیته . 

معنای درست آن جدايی حکومت  و دين، و بر پایی جمهوری دموکراتیک لائیک است.

لائیسیته  یا جمهوری دموکراتیک لائیک دارای سه ویژگی روشن و بی ابهام است : 

۱ - جدایی حاکمیت و دین . 

الف - استقلال و خود مختاری حاکمیت و بخش عمومی ( قانونگذاری - قضایی و اجرایی  ) نسبت به احکام شریعت و هنجارهای دینی است. 

ب ۰ عدم به رسمیت شناختن یک دین رسمی در کشور است. 

پ - دخالت نکردن حاکمیت و دین در کار هم. 

ت - بی طرفی دولت و بخش عمومی - قانونگذاری، قضایی، و اجرایی - نسبت به ادیان و مذاهب مختلف کشور.

ج - جدایی دین و حاکمیت به معنای جدایی دینداران از ت نیست. دین باوران هم چون دیگر گرایشات از آزادی ابراز عقاید ی خود و فعالیت ی برخوردارند.

۲ - آزادی عقیده و وجدان : 

الف - دینی و غیر دینی . 

ب - آزادی به جا آوردن مناسک آن ها به صورت فردی یا جمعی.

۳ - برابری حقوقی شهروندان مستقل از اعتقادات ی، مذهبی یا غیر مذهبی آنان و جنسیت.

 بنابراین لائیسیته به گونه ای روشن و بطور کامل یک مقوله ی است که برپایی یک حاکمیت لائیک را مطرح می کند: 

۱ - جدایی دین و حاکمیت .

۲- ازادی عقیده

۳- برابری حقوقی همه ساکنان یک کشور. 

شاید در ذهنتان بگویید که این ویژگی های یک نظام سکولار است!! 

اگر چه بین لائیسیته و بخشی از سکولاریزاسیون شباهت هایی هست، اما تفاوت هایی هم دارند. 

می بینیم کارکرد لائیسیته برای ایجاد یک نظام حکمرانی است با ویژگی هایی که در بالا آمد، که در اثر جنبش های اجتماعی بر علیه نظام پیشین بوجود می آید. 

درک شباهت ها و تفاوت ها به ما کمک می کند تا واقعیت نظامی را که در آینده خواهانیم بهتر و روشن تر بدانیم.

 

 

 

 


 

در بین مخالفان جمهوری ولایت مطلقه فقیه، نظرات گوناگونی وجود دارد.که شناخت نظرات آنان می توان برای به ما بگوید که در چه حالیم!

یکی از اینان، حزبی است بنام حزب ایران آباد » که می خواهد جمهوری دوم » را بر پا کند. چند نکته بنیان حرفشان است:

  • حزب ایران آباد به یک نظام مردمسالاری اجتماعی باور دارد و معیارهای قومی، نژادی، زبانی، فرهنگی، مذهبی و جغرافیایی را برای ساختن یک نظام مبتنی بر دخالت شهروندان در تعیین سرنوشت خود مناسب نمی داند. »

https://t.me/DidgahTV/8414

در همین پاراگراف دو اشتباه - عمدی یا سهوی - وجود دارد : 

۱ -  ‌ این حزب به یک نظام مردمسالاری باور دارد » 

خب، حزب مردم سالاری »‌ در جمهوری ولایت مطلقه فقیه  هم وجود دارد! که رهبرش هم آقای مصطفی کواکبیان از سینه چاکان ولایت و در خدمت جناب آقای خاتمی است!

بنابراین حزب » ایران آباد » هم می تواند بشود زیر شاخه خارجی حزب مردم سالاری » جناب آقای کواکبیان! خدا را چه دیدی! شاید یک روز حزب مردم سالاری به همراه شاخه خارجی اش جمهوری دوم را برپا کنند!!

شاید بعضی فکر کنند که مردم سالاری » یعنی دموکراسی ». نوشته زیر تفاوت بین :

  • ازادی » و دموکراسی » و نیز فرق بین : 
  • دموکراسی » و » مردم سالاری » را بیان کرده است: 

http://hazer11.blogfa.com/1396/11

که در آن افزون بر چهار مقوله بالا، به دو موضوع دیگر نیز پرداخته  که یکی : رابطه دموکراسی با رفاه است و دیگری موضوعی مربوط به فرق استبداد ستیزی و دموکراسی خواهی است. 

۲ - فرهنگ مذکر عریان!

اگر به پاراگراف اول که از سایت این حزب باصطلاح  ایران آباد » توجه کنید این حزب : 

  • … معیارهای قومی، نژادی، زبانی ،فرهنگی ، مذهبی و جغرافیایی را برای ساختن یک نظام مبتنی بر دخالت شهروندان در تعیین سرنوشت خود مناسب نمی داند.»‌

در این پاراگراف نیمی از جمعیت ایران فراموش شده است: 

ن! 

آیا این حزب معیار جنسیتی را برای بر پایی جمهوری دوم » ش را رعایت می کند یا نه؟ 

تعداد ن ایران از تمام اقوام، نژادها … بیشتر است و حق  آنان در استفاده از حقوق مدنی نصف مردان است. 

حزبی که می خواهد ایران آباد » بسازد، نیمی از جمعیت کشور - که نقش بسیار مهمی دارد  - را فراموش کرده است. نام بردن یا فراموش کردن معیار جنسیتی » در جامعه ای که نیمی از آن چهل سال است از حقوق برابر با مردان محروم مانده و برای کسب این برابری با تمام توان می کوشد، چیزی نیست جز حضور قدرتمند فرهنگ مذکر درگرانندگان این حزب! 

جمهوری ولایت مطلقه فقیه باید به چنین مخالفی جایزه بدهد  زیرا هم: 

۱ - بجای دموکراسی از مقوله استبداد گونه مردم سالاری استفاده کرده  و در مردم یک اشتباه ذهنی ایجاد می کند،

و هم :

۲ - باز هم ن را به عنوان عنصر دوم می شناسد و در اولین پاراگراف بیان اهدافش، آنان را فراموش می کند.

 

 

 


یک گفتگوی ناقص!

در گفتگویی تازه آقای حسن شریعتمداری گفته است: 

مگر رضا شاه، بطور ارثی به سلطنت رسید؟ او توسط مجلس موسسان به شاهی انتخاب شد! اینجا:

https://t.me/hassanshariatmadari/678

اما ایشان نگفته که این انتخاب موقتی بوده، نه دائمی! گزارش های زیر روند شاه شدن رضاخان را نشان می دهند: 

۱ - سیاه بازی  پیش شاهی!!

پس از این که سردار سپه از طرف مجلس شورای ملی  به عنوان حاکم موقت تعیین شد و پیش از انتخابات مجلس موسسان و انتقال سلطنت، سردار سپه اطلاعیه مفصلی منتشر کرد که فشرده آن این است: 

… اکنون برای این که رفع ظلم و تعدی از قاطبه ایرانیان بشود… قویا اعلام می کنم که از این تاریخ هرکس از هر ماموری اعم از لشگری و کشوری طرف اجحاف و تعدی واقع گردد، فورا اسم و رسم آن مامور را با ذکر موارد و مراتب … نوشته… اگر متظلمین در مرکز شهرها و قصبات و نقاطی باشند که پستخانه در دسترس آنهاست، مراسله  خود را توسط پست و به اسم خود من مستقیما ارسال دارند تا ملاحظه و احقاق حق بعمل آید… در نقاط دور دست وزارت داخله موظف به نصب صندوق پست برای آنهاست …. »

تاریخ بیست ساله - حسین مکی - ج ۳ - ص ۳۸۲ 

زیر نویس همان صفحه حسین مکی : 

منظور از اعلامیه و انتشار … قبل از تشکیل مجلس موسسان و قبل از این که سردار سپه به سلطنت رسیده باشد تظاهری بیش نبوده… وقتی به سلطنت می رسد… نزدیک هر صندوق پست از طرف اداره آگاهی مامورینی گذاشته شده بودند که روی پاکت را خوانده در صورتی که عنوان پاکت دربار شاهنشاهی نوشته شده بود فورا از طرف همام مامورین  جلب و تحت تعقیب  در می آمد. 

۲ - خوش عهدی سردار سپه : درس پدر بزرگ  به  نوه!

بعد از تصویب ماده واحده  مبنی بر خلع سلسله قاجار، و قبل از این که مجلس موسسان تشکیل شود، نظر  این بود که سلطنت انتخابی باشد، ولی استثنائا در مورد سردار سپه مادام العمر باشد، ولی بعد از سردار سپه تکلیف جانشین او را مجلس شورای ملی معین نماید. 

در اتحاذ این طریقه  هم ، از مدتی قبل از تشکیل جلسه نهم آبان، بین سردار سپه و دسته ای از موافقین وی موافقت حاصل شده بود. 

پس از خلع قاجاریه نیز تصور می شد که سردار سپه در سلطنت انتخابی مخالفتی ننماید، به همین جهت عده ی از آزادیخواهان - شیخ محمدحسنی یزدی، سلیمان میرزا و غیره - و نمایندگان مجلس هم با انقراض قاجاریه موافقت کردند.                                                        . 

پس از این که انتخابات مجلس موسسان شروع شد و عده ای انتخاب شدند، سردار سپه از قولی که داده بود عدول نمود و تصمیم گرفت سلطنت را در خانواده خود ارثی نماید. 

تاریخ بیست ساله ایران - حسین مکی - ج ۳ - ص ۴۷۹ 

۳ - چرا گربه باید با حیا باشد ؟ وقتی در دیزی باز است !

مجلس شورای ملی با ماده واحده ای سردار سپه را بطور موقت رئیس دولت ایران اعلام کرد تا تکلیف سلطنت توسط مجلس موسسان معلوم شود. اما پیش از تشکیل این مجلس همه فهمیدند که سردار سپه تن به سلطنت انتخابی » نمی دهد. با این وجود، مجلس شورای ملی : 

ساز و کار انتخابات مجلس موسسان را تعیین نکرد در نتیجه روش انتخابات و ساز و کار آن در اختیار دولت - سردار سپه - قرار گرفت!! 

خب، نتیجه هم معلوم است چه می شود. همانی می شود که هر کدام از ما دوست داریم انجام دهیم!! 

۴ -  چگونگی انتخابات مجلس موسسان: 

در تهران و شهرستان ها از طرف عمال سردار سپه و مامورین شهربانی و قشون فعالیت زیادی داشتند. کسانی حق داشتند انتخاب شوند که در لیست و صورت اسامی دولت - سردار سپه - صورت داده شده بودند. 

درتهران  مامور انتخاب اشخاص در لیست شهربانی بود  ولی در شهرستان ها مامورین انتخاب افراد در صورت مزبور روسای قشون بودند »

از افراد معروفی مجلس موسسان که به این ترتیب تشکیل شد می توان از:

 سید ابوالقاسم کاشانی،

 آیت الله شیرازی ، 

میرزاهاشم آشتیانی، و 

میرزا محمد بهبهانی - فرزند سید عبدالله بهبانی - یکی از دو رهبر مشروطه - نام برد. 

تاریخ بیست ساله ایران - حسین مکی ص  ۴۸۴- ۴۸۷

۵ -  گزارش یک نماینده از چگونگی انتخاب نمایندگان مجلس موسسان!

… بعد از خلع سلطنت از سلسله قاجار… به کلیه ولایات مخابره شد که از هر شهری به تعداد وکلای آن شهر یک برابر افزوده شود … و به مرکز اعزام دارند… تا تکلیف سلطنت ایران را تعیین نمایند.

از شهر مشهد که دارای چهار وکیل بود، قرار شد هشت نفر انتخاب شوند… سرتیپ جان محمدخان - فرمانده نظامی خراسان منصوب سردار سپه - دستور داد : 

یک نفر خود ارجمند باشد - نویسنده خاطرات - سه نفر دیگر هم : 

حسن کفایی ( فرزند معروف کفایی خراسانی ) . 

دانش بزرگ نیا - هنوز دبیرستانی بنام او در مشهد هست - و 

حاج قایم مقام التولیه را

انتخاب نمایید ! 

                                                                                                              ما چهار نفر با مراجعه به آرای عمومی و سه روز اخذ رای با اکثریت آرا انتخاب شدیم !

خاطرات محمد ارجمند - سرپرست تلگرافخانه مخصوص رضا شاه -  ص۶۹  - نشر پیکان- تهران. ۱۳۸۵  

 

فکر نکنم با این گزارش های روشن نیازی به توضیح بیشتر باشد. 

 


پیشتر این نقش در تعریف قانون اساسی بررسی شده است، اگر مایلید، اینجا می توانید بخوانید:

http://hazer11.blogfa.com/post/122 

نمونه دیگری از بازتاب فرهنگ ی جامعه در تعریف شهروندی » می تواند بگوید ما: 

رعیت » یم یا شهروند »

۱ - رعیت کیست؟ 

در لغتنامه دهخدا:

عامه مردم زیر دست و فرمانبردار . گروهی که دارای سرپرست باشند. زیر دست. تابع.

 

در فرهنگ انگلیسی اکسفورد : 

معادل رعیت ، Slave است.

بویژه در گذشته : شخصی که  قانونا  متعلق به شخص دیگری است و مجبور است از وی پیروی کند.

شخصی که به سختی برای دیگری کار کند بدون درآمد و یا سپاس از وی.

فردی که بشدت وابسته به دیگری است یا توسط دیگری کنترل می شود.

یک وسیله، یا قسمتی  از آن که مستقیما توسط دیگری کنترل می شود.»

 

در فرهنگ وبستر :

شخصی که به عنوان ابزار توسط دیگری بکار گرفته می شود. 

یکی که کاملن تحت نفوذ دیگری است

یک ابزار- مانند یک پرینتر یا کامپیوتر - که توسط یکی دیگر بکار انداخته می شود!»

می بینیم تعریف  رعیت » در فرهنگ دهخدا، فرهنگ اکسفورد و وبستر با هم بسیار شبیه اند.

زیرا هم در ایران رعیت داشته ایم و هم در اروپا رعیت وجود داشته است. 

****

و هر سه تعریف با تعریفی که آقای خمینی از ملت »  کرده است، همانگ اند:

  • قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه هیچ فرقی ندارد… در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (ص ) و امام (ع) با فقیه فرق داشته باشد »‌

کتاب ولایت فقیه - ص ۵ - ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی!

می بینیم که ملت از نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی قیم » لازم دارد تا اداره اش کند! یعنی مردم رعیت » اند!

 

۲ - شهروند: که ترجمه citizen انگلیسی است نیز یک واژه وارداتی از اروپا است!

در فرهنگ  دهخدا: 

متاسفانه این واژه در اصل لغتنامه وجود ندارد

فرهنگ معین : 

کسی که در شهر زندگی می کند. 2 - اهل یک شهر یا یک کشور.

در فرهنگ انگلیسی اکسفورد:

فرد یا عضو قانونی یک ایالت که با دیگر منافع مشترک دارد که امری طبیعی است. 

فرهنگ وبستر - امریکایی است -

ساکن یک شهر یا محل به ویژه شخصی که دارای حق و امتیازات یک آزاده است.

مقایسه تعریف ها:

در فرهنگ های ایرانی: 

لغتنامه دهخدا - در آن موقع اصلن این واژه نبوده است. جالب است که شخص دهخدا از فعالین مشروطیت بوده  که خود آن نهضت در واقع یک نهضت شهروندی بوده ،اما مقوله ای بنام شهروند و حقوق شهروندی در ذهنش نبوده که به آن بپردازد!

در فرهنگ معین که جدیدتر از لغتنامه دهخدا است:

 الف - کسی که در شهر زندگی می کند. 

ب - اهل یک شهر یا یک کشور. 

این دو تعریف با هم متفاوتند: 

تعریف الف : 

۱ - به این معناست کسی که در روستا زندگی می کند شهروند نیست!! 

۲ - کسی که از کشوری دیگر برای سیاحت به کشور دیگری رفته چون در شهر ساکن شده، شهروند حساب می شود!

تعریف ب - هیچگونه حقوقی برای اهل یک شهر یا کشور مشخص نمی کند. آیا رعیت شهروند است؟ حقوق او با ارباب یکی است؟ 

یادمان باشد که اینان بنیانگذاران فرهنگ اجتماعی ما بوده اند و ما همه از این فرهنگ ها استفاده کرده ایم! البته این سخن به معنی نفی تلاش های بسیار آنان نیست، اما توجه به این که چرا ذهن اجتماعی ما اینقدر تجربی است، چیزی نیست جز این که به علت عقب ماندگی جامعه ما از دنیا،  دانش اجتماعی مان نیز بسیار پایین بوده و هست.

فرهنگ اکسفورد:

فرد یا عضو قانونی یک ایالت که با دیگر منافع مشترک دارد. موضوعی که طبیعی است. 

منافع مشترک باید برای یک فرد یا عضو قانونی یک شهر یا کشور در نظر گرفته شود! 

فرهنگ وبستر :

ساکن یک شهر یا محل  به ویژه شخصی که دارای حق و امتیازات یک آزاده است.

تفاوت ها:

بر اساس تعریف معین ،اکسفورد و  وبستر : 

ما رعیت نیستیم اما شهروند هم نیستیم، چیزی بین دو ایم!

ما رعیت نیستیم : 

چون ابزار دست ارباب نیستیم 

پیرو کسی هم نیستیم که مجبور باشیم از او پیروی کنیم. 

البته طبق قانون اساسی باید پیرو ولایت مطلقه فقیه باشیم! بنابراین رعیت » هستیم!

کسی که قانون اساسی جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد، بر اساس آن نمی تواند ادعای شهروندی کند چه رئیس جمهور باشد یا استاد دانشگاه یا روستایی در یک ده کوره! چون باید پیرو نظرات ولایت مطلقه فقیه باشد!

ما شهروند نیستیم : 

چون منافع مشترک نداریم : 

۱ - ن از حقوقی برابر با مردان ندارند،

۲ - حتا حق تعیین نوع پوشش را هم نداریم،

۳ - حق انتخاب تفریحاتمان را هم نداریم،

۳- حق انتخاب نماینده هم نداریم مگر با اجازه شورای نگهبان،

۴ - حق انتخاب وکیل هم نداریم مگر با تایید دستگاه قضایی،

۵ - هر گروه یا حزبی که پیرو ولایت مطلقه فقیه نباشد، حق فعالیت اجتماعی ندارد که هیچ حق تاسیس یک گروه را هم ندارد، حق شغل هم ندارد، حق اظهار نظر دارد اما باید تحمل پیامدهایش را هم داشته باشد! 

آنها که کوشیده اند شهروند باشند و از این حق استفاده کنند، به کیفرهای گوناگون از ضمانت های سنگین، شلاق، زندان، آوارگی، سر به نیست شدن ،قتل  و اعدام گرفتار شده اند!

وجود تابناک اینان در تاریخ  چهل ساله کشورمان که پذیرای کیفرهای سخت  شده اند، به معنای این است که: 

جامعه ایران در راهیست  که خود را شهروند بداند، البته خواستن، اگر چه توانستن است ، ولی : 

پای به راه در نه و هیچ مپرس - خود راه بگویدت که چون باید رفت! 

این هم دلیل روشن آنهایی که پای در این راه نهاده اند:

نامه خانم اظری از بازداشتی های گروه چهارده نفره که تا روز محاکمه با ضمانت ازاد شده است:

https://t.me/bayanieh14/1255

 


و: 

نظرات نیمه لیبرالی آقای دکتر خالقی!

 

این نوشته کاری ندارد که آنچه امروز دولتی هست، از کجا آمده، اما مدتی است که ت اقتصادی ولایت مطلقه فقیه در پی خصوصی سازی است تا باصطلاح کار دست کار دان بیفتد! و کار از نورچشم بازی بیرون برود!

 

اما این داستان چگونه انجام شده است؟ از راه مزایده بدون توجه به نورچشمی ها و آقازاده ها و بند و بست بازهای دفتر ولایت مطلقه؟  باز هم مهم نیست. بالاخره به هر صورت برای توسعه نیاز به حضور بخش خصوصی است. انها هم بخشی از این خصوصی هایند!

 

ولی  این کار به صورتی انجام می شود که محصولش سر و کله شکسته کارگران است و بازداشت شدن و گرفتن زندان های دراز مدت. فکر نمی کنم نیازی به دادن دوباره اخباری باشد که چند بار در تمام فضای رسانه ای گشته اند. 

 

چرا بلای ت گذاران و مصادره کنندگان اولیه بجان کارگران می خورد؟ به دلیل این که نمی خواهند کار را اصولی و درست انجام بدهند و در این میان جناب دکتر خالقی که حسابی سنگ خصوصی را به سینه میزند و آن را تنها راه توسعه و رسیدن به دموکراسی می داند - که البته بی راه هم نمی گوید - ، هیچ راهی را برای بلاگردانی از کارگران پیشنهاد نمی کند و فقط زیر زبانی می گوید : والله اعلم!!

 

کارگران موجود در این واحدها توسط مدیریت دولتی استخدام شده اند. اولین کارخصوصی سازی باید تعیین تکلیف کارگران باشد و واحد را بدون کارگر به خریدار بفروشد!

 

این کار یعنی سازمان خصوصی سازی باید اول تمام سنوات کارگران و بازنشستگی و دیگر حقوق آنان را پرداخت و آنان را مرخص کند! تا آنها بدانند کارشان در این واحد تمام  و با دستمایه ای که دارند بفکر خودشان باشند و با حقوق بیکاری و دیگر حمایت های قانونی برای مدتی بسازند!

 

حالا سازمان خصوصی سازی باید واحد بی کارگر را به مزایده بگذارد هر چند به دوستان!

 

البته این کار پر خرج  است و حاکمیت نمی خواهد زیر بار آن برود. می خواهد این هزینه ها را به گونه ای به گردن خریدار بگذارد. به این ترتیب نه تنها توسعه ای در کار نخواهد بود، بلکه هم خریدار را پشیمان می کند، و هم به کارگران خیانت . خریدار  را بد نام می کند و کارگران معترض را هم  سرکوب می کند!

 

آیا این نوع خصوصی سازی راه به توسعه می برد؟ آقای دکتر خالقی باید جواب بدهد.

 

آیا آقای دکتر خالقی و مانند ایشان که شاید در این خصوصی سازی ها نقش مهمی نیز داشته باشند، فکر نمی کنند توسعه فقط خصوصی سازی برای سرمایه داران نیست، بلکه توسعه از راه خصوصی سازی حقوق کارگران هم می گذرد؟

 

ایشان و مانند ایشان و از جمله دولت و قوه قضائیه فکر نمی کنند اگر بنا بر خصوصی سازی است، کارگرانی که حقشان پایمال شده، باید حق قانونی برای اعتراض و اجتماعی داشته باشند و کسانی که مسئول هستند جوابگو باشند؟ . 

اما ایشان کارگران را ، که  زیرین ترین بخش این جامعه اند، متهم به مظلوم نمایی می کند! اینجا:

https://t.me/RahbordChannel/1445

 

خصوصی سازی باید با قانونی کردن اعتراض ها برای بدست اوردن حقوق اولیه و چانه زنی برای دستمزد هم همراه باشد. آقای دکتر خالقی البته متخصص سندیکایی نیست، اما اگر اقتصاد لیبرالی را می داند درکنارش باید سندیکاهای لیبرالی را نیز ببیند!

 


سخنی در باره دموکراسی!

جناب آقای دکتر فراستخواه نوشته ی  زیبایی دارد در مورد دموکراسی. تعریفی که بدست داده، زیبا است:

دموکراسی … شیوه زندگی است!

می توانید نوشته ایشان را اینجا بخوانید: 

https://t.me/mfarasatkhah/559

فرض پنهانی در نوشته هست که گویا  ما دموکراسی معمول شده در دیگر کشورها را تجربه کرده ایم!!! و حالا باید به تعمیق آن توجه کنیم.

 در واقع یک نوع از آن دیگری را بخود پنداشتن » یا همان زبانزد معروف کوچه بازاری را بکار برده اند که : 

من آنم که رستم بود پهلوان!

و حالا برای چنان دموکراسی ای - که در دیگر کشورها هست و ما با حسرت به آن می نگریم - به نگاهی تازه به آن نیاز داریم!! 

چند و چون و کم وکاستی های دموکراسی معمول در کشورهای دموکرات بجای خود، اما اجازه دهید ما به همین مرحله برسیم تا بعد به تعمیق آن توجه کنیم!

فقط برای برپایی همان دموکراسی پر نواقص ، کلی مسئله داریم که : 

۱ - قانون اساسی که ملتزم به اسلامیت است! و نه انسانیت!

۲ - نظارت استصوابی است 

۳ - زندانیان ی اند

۴ -  قانون مجازات اسلامی است

۵ -  آزادی احزاب ی است 

۶ - آزادی مطبوعات و انتشاراتی است که بتواند نظرات را آزادنه برای مردم بازگو کند. 

۷ -  اختیارات بی حد و حصر ولایت مطلقه فقیه است،

 

که اگر روزی روزگار حل شوند، آنوقت :

بر پایه همین ها، همان دموکراسی پر نواقص دیگر کشورهای دموکرات می تواند به  پیدایش:

تشکیل انجمن های محلی، صنفی، شهری و منطقه ای بیانجامد تا نظر استاد نمودار شود: 

 

فلسفه بینا!

برای همبستگی انسانی و اجتماعی مان و برای پایداری زندگی در این سرزمین… تنها راهی که باقی مانده است … درک عمومی ایرانیان از حقیقت است…. حقیقت خصیصه مشاع است. حقیقت در تصاحب هیچ یک از ما نیست. حقیقت در میان » است » 

 


داستان کربلا چه بود؟ 

الف - سخنان استاد ملکیان را در مورد رویداد کربلا که شاید اینجا شنیده باشید:

https://t.me/gozaresh1395/5438

ب - کربلا در سال ۶۱ هجری روی داد. اما اولین نوشته در این باره  در قرن دوم هجری انجام شده با روایت های دست دوم. 

نخستين كتاب مقتل درباره حوادث عاشورا مربوط به ابو مخنف لوط بن يحيي بن سعيدبن مخنف ازدي غامدي (متوفاي 157هجري) در قرن دوم هجري است.)

 

https://www.tabnak.ir/fa/news/32476/%D9%82%D8%B5%D9%87-%D9%BE%D8%B1-%D8%BA%D8%B5%D9%87-%D8%B7%D9%81%D9%84%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%8A%D9%85%D8%A7

پ - اینجا هم می توانیدسخنان زنده یاد احمد قابل را گوش کنید: 

https://t.me/gozaresh1395/5451

ت  - اینها مطالب تاریخی است در این مورد: 

 

همه مسلمانان با یزید بیعت کردند به جز چهار کس .

۱. حسین بن علی ۲. عبدالله بن عمر ۳. عبدالله بن زبیر ۴. عبدالرحمان بن ابوبکر

(تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۲۸۸۸) (اخبار الطوال ، صفحه ۲۷۴ )

 

۸) ماجرای فرار شبانه امام حسین از مدینه به مکه پس از فوت معاویه چه بود؟

پس از فوت معاویه، ولید حاکم مدینه کس نزد امام حسین فرستاد تا که با یزید بیعت کند.

حسین به دارالعماره نزد ولید بن عتبه رفت و گفت کسی چون من پنهانی بیعت نمیکند فردا چون مردم را جمع کردی من نیز خواهم آمد و با یزید بیعت میکنم. چون شب فرارسید و هوا تاریک شد امام حسین بهمراه دو خواهرش زینب و ام کلثوم و برادرانش ابوبکر و جعفر و عباس و خانواده‌اش پنهانی به مکه گریخت. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۲۹۰۹) (اخبار الطوال ، صفحه ۲۷۶)

 

۹) چرا امام حسین مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد؟

پس ار آنکه امام حسین از مدینه به مکه گریخت مردم کوفه و فرستادگانشان نزد امام حسین آمدند که ما مردم کوفه خویشتن را برای تو نگه داشته‌ایم و با ولایتداران به نماز جمعه حاضر نمی‌شویم ، نزد ما آی. امام حسین مسلم بن عقیل را پیش خواند و گفت به کوفه برو و در مورد آنچه به من نوشته‌اند بنگر تا اگر درست بود بسوی آنها رویم.(تاریخ طبری ، جلد ۷، صفحه ۲۹۱۶)

 

۱۰) ماجرای رقابت عشقی میان امام حسین و یزید چه بوده است؟

زن هوسباز و زیبارویی بنام ” ارینب ” که در ابتدا معشوقه یزید بود اما در استانه ازدواج با یزید به خاطر وعده وعیدهای امام حسین دل از یزید برید و به عقد و ازدواج امام حسین درآمد. ( الامامه و اله ، صفحه ۱۶۶) (ثمرات الاوراق ابن حجة حموى ، نقل از پند تاريخ ، جلد ۱، صفحه ۲۰۹)

 

۱۱) ماجرای سرقت و مصادره کاروانی از کالاهای یزید توسط امام حسین در راه کوفه چه بوده است؟

امام حسین از مکه به سمت کوفه حرکت کرد تا به حوالی تنعیم رسید کاروانی را انجا دید که از جانب حاکم یمن برای یزید فرستاده شده بود. بار کاروان روناس و حله بود که پیش یزید می‌بردند، امام حسین کاروان را بگرفت و همراه ببرد .(تاریخ طبری، جلد ۷ ، صفحه ۲۹۶۸) (اخبار الطوال ، صفحه ۲۹۲)

 

۱۲) پس از محاصره کاروان امام حسین در کربلا توسط سپاهیان یزید امام حسین از سپاهیان یزید چه در‌خواستی کرد؟

امام حسین فرمود : یکی از سه چیز را از من بپذیرید :

اول: یا به همانجا که از ان امده ام باز میگردم.

دوم: یا دست در دست یزید بن معاویه می‌گذارم که در کار فی مابین رای خویش را بگوید.

سوم: یا مرا به هر یک از مرزهای مسلمانان که مشغول جنگ با کفار هستند(دیلمستان ایران ، قسطنطنیه) بفرستید که یکی از مردم مرز باشم و حقوق و تکالیفی همانند آنها داشته باشم.(تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۰۰۸)

 

۱۳) پس از انکه سپاهیان یزید درخواست امام حسین را برای عبیدالله بن زیاد(حاکم کوفه) فرستادند وی در پاسخ چه گفت؟

ابتدا عبید الله بن زیاد درخواست امام حسین را پذیرفت اما از انجا که امام حسین به ولید(حاکم مدینه) نیز قول داده بود که با یزید بیعت کند اما شبانه از مدینه به مکه گریخت و همینطور گفته شمر بن‌ذی‌الجوشن که به عبیدالله بن زیاد گفت: 

اکنون که در سرزمین توست این را از او می‌پذیری؟ به خدا اگر از دیار تو برود و دست در دست تو ننهاده باشد قوت و عزت از آن او باشد و ضعف و ناتوانی از آن تو. باید امام حسین و یارانش به حکم تو تسلیم شوند که اگر عقوبت می‌کنی اختیار عقوبت با تو باشد و اگر می‌بخشی به اختیار تو باشد که به خدا شنیده‌ام عمر سعد (فرمانده سپاهیان یزید که امام حسین را محاصره کرده بودند) و حسین بیشتر شب را در میان دو اردوگاه نشسته اند و با هم سخن می‌کنند. عبیدالله بن زیاد گفت: چه خوب گفتی رای تو درست است. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۰۰۹)

 

۱۴) ایا امام حسین در کربلا به عمر سعد (فرمانده سپاهیان یزید ) چه پیشنهاداتی داد ؟؟

امام حسین به عمر سعد گفته بود دو اردو را رها خواهیم کرد و با هم به نزد یزید خواهیم رفت. عمر سعد گفت: در این صورت خانه ام را ویران میکنند. امام حسین گفت: من آنرا برایت می‌سازم. عمر سعد گفت: املاکم را می‌گیرند. امام حسین گفت: ار املاک خودم در حجاز بهتر از آن به تو می‌دهم. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۰۰۸)

 

۱۵) ایا کاروان امام حسین در مدت محاصره در کربلا تشنه ماندند؟

خیر، وقتی تشنگی بر حسین و یارانش سخت شد، امام حسین، عباس‌بن‌ابی‌طالب را پیش خواند و با سی سوار و بیست پیاده فرستاد و بیست مشک همراهشان کردند که شبانگاه برفتند و نزدیک آب رسیدند. پانصد تن از سپاهیان یزید مراقب ابگاه بودند. چون به نزدیک ابگاه رسیدند عباس گفت: آمده‌ایم از این آب که از آن ما را بداشته‌اند بنوشیم گفتند بنوش نوش جانت. عباس گفت تا حسین و این گروه از یارانش که می‌بینی تشنه‌اند یک قطره نخواهم نوشید .انگاه عباس به پیادگان گفت مشکها را پر کنند پس از آن کسان نمودار شدند و درگیری اندکی شد. یاران حسین با مشکها بیامدند و آب را پیش وی بردند. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۰۰۷)

 

و از دیگر دلایلی که در خیمه امام حسین در کربلا آب وجود داشت می توان به این نکته اشاره کرد: پیش از شروع جنگ در کربلا امام حسین فرمودند خیمه‌ای به پا کنند آنگاه امام حسین وارد خیمه شد و نوره کشید (نوره کشیدن یعنی اصلاح موهای زائد بدن) و چون امام حسین فراغت یافت دیگران رفتند و نوره (اصلاح موهای زائد بدن) کشیدند. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۰۲۱)

 

۱۶) پس از کشته شدن امام حسین در کربلا رفتار یزید بن معاویه با بازماندگان امام حسین چگونه بود؟

پس از واقعه کربلا بازماندگان امام حسین را به شام نزد یزید فرستادند که علی‌بن‌حسین نیز در بین انان بود. انگاه یزید رو به علی بن حسین کرد و گفت: ای علی به خدا پدرت حق خویشاوندی مرا رعایت نکرد و با من بر سر قدرتم به نزاع پرداخت و خدا با او چنان کرد که دیدی و این آیه قرآن را خواند:

آنچه از رنج و مصائب به شما می رسد همه از دست اعمال زشت خود شماست در صورتیکه خدا بسیاری از اعمال بد را عفو می کند. (سوره شوری . ایه ۳۰)

http://www.eslam.nu/2016/10/07/zndgi-husin/

و در مورد یزید سکینه دختر امام حسین چنین گفت :

سکنیه (دختر امام حسین ) گفت :هیچ کس را که منکر خدا باشد از یزید بن معاویه بهتر ندیدم. آنها را به همراه محافظی پارسا به مدینه فرستاد.(تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۰۷۷)

http://www.eslam.nu/2016/10/07/zndgi-husin/ 

 

(  ۱۷ )‌ و داستان طفلان مسلم از بیخ و بن دروغ است :

زیرا در همان اولین روایت در مورد واقعه کربلا:‌

هيچ اثر و نشان و يادي از طفلان مسلم و فرار و دستگيري و شهادت آنان نيست. اين عدم پرداخت به مسأله خود دليل و سند محكمي بر نادرست بودن قضيه طفلان مسلم است.

https://www.tabnak.ir/fa/news/32476/%D9%82%D8%B5%D9%87-%D9%BE%D8%B1-%D8%BA%D8%B5%D9%87-%D8%B7%D9%81%D9%84%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%8A%D9%85%D8%A7

پس از خواندن این متن قضاوت را به عهده شما عزیزان خردمند میگذارم و از شما درخواست میکنم که این متون تاریخی را با چرندیات شیخ مفید و علامه مجلسی و دیگر ون شیعه مقایسه کنید.

 


 

چهره واقعی دکتر خزعلی نیز در این نامه نشان داده شده است،

اقای نجفی!

سردار و وزیر و شهردار و نورچشمی حکومت !

شنیدم کسالت داشتی و از زندان ازاد شدی . خوب کردی رفتی خانه ات. ادم توی زندان میپوسد. مادرتان هم دلخون میشد .چقدر ان سربالایی اوین را بیاید و ساعتها منتظر نوبت باشد تا بلکه هفته ای بیست دقیقه شما را ملاقات کند.

اقای نجفی خوش به حال شما. از همان لحظه اول که خبر جنایت شما منتشر شد حسودی منهم شروع شد. اخر من تمام مراحلی را که باید میگذراندید دیده بودم. من سالن اداره دهم اگاهی شاپور را میشناسم. دختر نوزده ساله ام انجا بود. وسط تیرماه در همان سالن که شما چای مینوشیدی او شلاق خورد و ناخنهای پایش کشیده شد. هفت سال در زندان ماند و هرگز انگشتهای پایش را بمن نشان نداد. همکاران همان مردی که با شما دست داد و بدرقه تان کرد،موهای دختر مرا دور دستهایش پیچید و تن نحیف دخترم را روی زمین کشید. دوماه به دستور محمدحسین شاملو که انوقتها برو و بیایی داشت و رییس شعبه یک بازپرسی بود به انفرادی افتاد. در حالیکه من و همسرم دیوانه وار هر روز دنبال خبر و اثری از او بودیم به او گفته بودند پدر و مادرت دیگر تو را نمیخواهند و او ناامید و تنها زیر شکنجه جسمی و روحی به خودکشی فکر میکرد. ماهها طول کشید تا شاملو اجازه داد وکیل بگیریم. اما شما از همان روز اول وکیل داشتی . انهم اقای علیزاده طباطبایی که فقط وکالت از ما بهتران و ژنهای مرغوب مثل شما را میپذیرد. عدالت هم کلا زیر قدمهای ایشان استتا اینجای کار سوسمار پیر (محمدحسین شاملو که اکنون به عنوان وکیل مشغول فریب مردم بیچاره است)همان بازجوی ریاکار که هیچ زمانی از نفرینهایم در امان نخواهد بود، هر رذالتی کرد تا بتواند پرونده را ببندد و پول کیفرخواستش را بگیرد. لعنت ابدی بر او و هست و نیستش باد.

یکسال و نیم بعد، دادگاه برگزار شد. وقتی قاضی سوالهایی کرد که نشان میداد بیگناهی دخترم را دریافته، وقتی به پسر سربندی گفت پدر متدین شما چرا با نامحرم خلوت کرده؟وقتی او و خانواده اش را که به دخترم حرفهای غیراخلاقی میزدند تهدید به بازداشت و اخراج از دادگاه کرد, فهمیدند ممکن است ریحان من نجات یابد. پس حیله دیگری چیدند. قاضی را به ارومیه فرستادند و حسن تردست را به جایش نشاندند. یک بی شرف تمام و کمال. میدانید او به دخترم چه گفته بود؟ گفته بود باید اجازه میدادی صورت بگیرد بعد میامدی شکایت میکردی.

آقای نجفی! خیلی به شما حسودی م میشود. حکم قصاص شما صادر شد اما کرباسچی و دیگر مقامات حکومتی شروع کردند به افشاگری میترا استاد. تا پیش از ان هرگز لفظ پرستو را نشنیده بودیم. ولی با این تعاریف خیلی از طرفداران پیدا و پنهان حکومت گفتند این پرستو حقش بوده که با گلوله بمیرد. 

اما در مورد دختر من داستان طور دیگری بود. حتی مهدی خزعلی( که امیدوارم در اتش جهنم بسوزد )حاضر نشد به مردم بگوید در روز حادثه سربندی را دیده که با عجله میرود. به او که شریک تجاری ش بود و دفتر کارشان در یک ساختمان، میگوید کجا میروی؟ سربندی هم جواب میدهد یک دختر دکوراتور دیده ام که میروم ترتیبش را بدهم. (لعنت بر او). میدانید چرا چیزی نگفت؟ جواب را از زبان خود خزعلی میگویم. او در مراسم شهرام فرجزاده(جوانی که ظهر عاشورای هشتاد و هشت توسط اتش به اختیاران کشته شد و اکنون خواهرش حوری به جرم دادخواهی در زندان است) در حضور دیگران و از جمله شهین مهین فر(مادر امیرارشد تاجمیر که زیر چرخهای ماشین نیروی انتظامی له شد) که روی صندلی کنار خزعلی نشسته بود گفت اگر این حرفها را علنی کنم هست و نیستم از دست میرود. اخر خزعلی با جلال سربندی (دستش قلم بشود که زیر پای دختر مظلومم را خالی کرد) شریک شده و با هم برج میساختند و تجارت میکردند. 

خلاصه اینکه اقای نجفی, خیلی خوش به حالتان شده که به دلیل حال نداشتن و خستگی ناشی از سه ماه زندان با پول فراوانی که از جیب مردم یده اید به خانه برگشتید تا روشن تر از روز به مردم نشان دهید که اخرین ذره از عدالت هم در ایران مرد. ایا میدانید محمد نظری که اسمش خیلی با شما هماهنگ است،نزدیک بیست و پنجسال از عمرش را بدون یک روز مرخصی در زندان گذرانده و اسمش را گذاشته اند بی کس ترین زندانی ایران؟ معلوم است که نمیدانید. اخر او چه دخلی دارد با شما که یکی از ناکس ترین و با کس ترین مهره های جمهوری شیطانی هستید. ارش صادقی و زینب جلالیان و بسیاری زندانی بیمار هم نادیده بگیریم. اخر شما و امثال شما خون رنگین دارید که به دلیل مختصری کسالت باید ازاد شوید. نه انها که با سرطان و کوری دست به گریبانند. نه انها که مثل جراحی و زمانی و صابر جان دادند بی انکه کسی به دادشان برسد. 

البته من خوشحالم که اعدام نشدید.چون حتی برای دشمن هم ان لحظات را طلب نمیکنم. ولی از ازادی شما بشدت ناراحتم. چرا که ته مانده امید به امکان عدالت را در دلم کشت. خیلی سخت است که در غربت باشی و خانواده ات دوپاره شده باشد و این اخبار را بشنوی. لعنت بر شما که این امید را هم از مردم دریغ کردید. لابد فردا هم خبر میرسد که برای استراحت و خلاصی از رنج سه ماه زندان، سوار هواپیما شده اید و سفری به کانادا کرده اید. در حالیکه ماههاست دختر بی پناه من در ایران به جرم دادخواهی مادرش ممنوع الخروج شده و حرامزادگان گمنام, پای هواپیما، پاسپورتش را گرفته اند. ضرر و زیان و خسارتهای ناشی از این بیشرفی هم بماند تا روز م.

اقای نجفی! همین دیروز سیزده نفر اعدام شدند. یکیشان یک را کشته بود. ک به ن توصیه کرده بود بروند و صیغه هیولاهای حشد الشعبی شوند. این جوان هم بی طاقت شده و حساب ک را کف دستش گذاشته بود. اما شما از ما بهترانید و یک پرستو را کشته اید. پرستو را باید کشت مگر نه؟ 

اما اقای نجفی دختر من پروانه بود. مثل هزاران پروانه دیگر در زندانهای سراسر ایران. 

میدانید به چه چیزی فکر میکنم؟ به اینکه سرمنشاء این فضاحت بی عدالتی در ایران را نشانه بگیرم. همانی که با نحوست قدمش گفت شما را به مقام انسانی میرسانیم. همان که خدعه کرد. همان که از اعتماد مردم سوءاستفاده کرد. همان که گفت بریزید خونها را ، ما با همین خون ریختنها زنده میمانیم. لعنت ابدی بر او. بر روزی که مثل بختک به جان مردم ایران افتاد. بر روزی که مرد و پس ماندگانش را بر جای گذاشت.

اقای نجفی !حسادتم از حد گذشته و به نفرت تبدیل شده. از شما متنفرم چون مهره ای بوده اید که این سیستم ناعادل و مفتضح را تقویت کرده اید. از شما متنفرم چون تا گلو در پابرجایی این جمهوری شیطانی شرکت داشته اید. 

بترسید از روزی که کاسه صبر مردم لبریز شود. در ان روز اقای علیزاده طباطبایی و کرباسچی که سهل است، خود خمینی جانی هم به شما و همپالکی هایتان کمکی نخواهند کرد. بترسید از ان روز موعود، که شبیه یوم الحسره است. و شما میدانید از چه سخن میگویم. از ان روزی که دارایی شما نمیتواند نجاتتان بدهد. از ان روز که یا باید مثل عمال صدام و قذافی و دیگران تکه تکه شوید یا مثل مبارک و عمرالبشیر و دیگران با قفس به دادگاه بیایید و بگویید چرا چشمهایتان را بستید بر کشتن پروانه های مردم؟ چرا شریک شدید در جنایت چهل ساله؟ چرا تبر شدید برای شکستن سروهای مردم؟

اقای نجفی! دیر است و دور نیست روزی که خونخواهان سیاهپوش، بغض فروخورده شان را در صورت شما و بالا دستهایتان، تف کنند. تضمینش این است: 

باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد

که مادران سیاه پوش

داغ داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد

هنوز از سجاده ها

سر بر نگرفته اند

شعله پاکروان - مادر ریحانه جباری

https://www.facebook.com/shole.pakravan/posts/2466429153423842

 

 

 

 

 


نتیجه ت های حاکمیت ولایت مطلقه فقیه!

ت های ولایت فقیه که در زمینه داخلی جای حرف نگذاشته است و در ت خارجی زیر فریاد مرگ بر امریکا و اسرائیل کار را به آینجا کشانده است که برای فروش نفت خود - ۷۵۰ هزار بشکه - باید از امریکا اجازه بگیرد!!! این مصاحبه را گوش کنید:

https://t.me/bbcpersian/46769

و یا بقول این آقا برای فروش یک میلیون بشکه نفت باز هم باید از امریکا اجازه بگیرد:

https://twitter.com/alhosseini/status/1165796290564935687

البته اگر موفق شود این اجازه را بگیرد، سه  فایده دارد:

۱- برای ترامپ که به دنیا بگوید این حاکمیت باید برای فروش نفتش هم از ما اجازه بگیرد و یک برگ برنده دیگر برای انتخابات او به ریاست جمهوری امریکا در آینده،

۲- دفتر ولایت مطلقه فقیه پولی گیر می آورد که بر و بچه ها بدهد تا دعاگویش باشند. 

۳ - حاکمیت ولایت فقیه که از انتخابات آینده اش بیمناک است سعی می کند یک امیدواری ایجاد کند که با این پول به اوضاع اقتصادی مردم می خواهد سر و سامان دهد تا از فشار افکار عمومی برای تحریم انتخابات بکاهد. 

آقای هم  گفته است حاضر است با هرکس برای منافع ملی » گفتگو کند. البته منظورش همان منافع میلی » است که فقط رانت های خودی ها  را بدهند و بس! 

تازه اینقدر اوضاع اقتصادی نابسامان است که این پول  نسبت به طلب های مردم از موسسات مختلف دولتی و غیر دولتی داستان همان : 

یک مویز است و چهل قلندر!!

خود دانید و بیخود به شکمتان دست نکشید که ؛

غصه نخور بهار میاد!


چه کسانی از تجزیه ایران برای رسانده مردم استفاده می کنند؟ 

الف - سران جمهوری اسلامی!( از ولایت فقیه های دو آتشه بگیرید تا تحول خواهانش)

اینان بارها گفته اند که دشمنان انقلاب اسلامی می خواهند کشور را تجزیه کنند. برای درست نشان دادن حرفشان هم گاه گاهی از گروه هایی نام می برند که خواهان استقلال استانشان هستند. حالا چقدر خود جمهوری اسلامی در سر و سامان دادن به این گروه ها نقش دارد و یا به چه راه هایی آنها را تقویت می کند، بماند. 

فایده چنین تبلیغاتی برای جمهوری ولایت مطلقه فقیه این است که:

 آنها وسیله ای باشند برای سرکوب جنبش مردم بر علیه  دیکتاتوری مذهبی و نیز بدنام کردن سازمان ها و گروه هایی که برای ایجاد یک حاکمیت غیر مذهبی و دموکرات می کوشند.

جمهوری اسلامی باین ترتیب مردم را از پیوستن به اعتراضات بر علیه دیکتاتوری حاکم باز می دارد. این کاری است که بطور ناخودآگاه در ذهن همه ما جا افتاده است! البته تجربه های وحشتناک و تلخ کشورهای عربی از جمله سوریه این داستان را جا انداخته است!

اما واقعن جمهوری اسلامی در صورتی که اعتراضات اوج بگیرد، سرکوب اعتراضات را بسوی جنگ داخلی پیش می برد؟

ظاهرا حاکمین امروز به خوبی می دانند در صورت حذف جمهوری ولایت فقیه، جایی برای فرارکردن مانند شاه ندارند! تازه شاه که داشت به چه وضع ناگواری همیشه دربدر بود! اینان که همان امکان دربدری را هم ندارند. 

پس اولین نتیجه این است که این حکومت تا نفر آخر بر علیه هرنوع جنبش مردم برای سرنگونی اش می جنگد. 

اما این نتیجه کاملن اشتباه است به چند دلیل: 

۱ - ت شیعه در ایران پا گرفته و رشد کرده است. از ایران تغذیه کرده و جایی بجز ایران ندارد. در طول تاریخ تمام هزینه های مذهبی اش را از مردم ایران گرفته است. حتا مرجعیت اصلی اگر در عراق باشد مانند آقای سیستانی، از پرداخت مذهبی ایرانیان تغذیه می کند. بنابراین ت شیعه جایی بهتر و ریشه دارتر از ایران ندارد و اگر جمهوری اسلامی سرکوب را بسوی تجزیه ایران پیش ببرد، در واقع ریشه درآمدهای مذهبی خودش را خشکانده است. می شود: 

یکی بر سر شاخ و بن می برید

۲ - تازه اگر جایی هم داشته باشند، در آنجاها درآمدهایی بابت احکام مذهبی نخواهد داشت. چون منطقه شیعه نشین نخواهد بود.  زیرا مناطق شیعه نشین بیرون از ایران خودشان از جمهوری اسلامی تغذیه می کنند!

۳ - درست است که امروز ولایت مطلقه فقیه ۶۰٪ اقتصاد کشور و نیز نفت را در اختیار دارد و ظاهرن احتیاجی به درآمدهای مذهبی از مردم ندارد، اما این درآمدها در حال خشکیدند نه فقط بخاطر تحریم ، بلکه بیشتر بخاطر کیفیت نامطلوب مدیریت ی و اقتصادی و نیز از دست دادن بازارهای کشورهای دور و بر!

بازارهای نفت ایران نیز توسط نفت صادراتی امریکا در حال تصرف است و نه تنها جمهوری اسلامی - حتا پس از رفع تحریم ها - توانا به مقابله با شرکت های امریکایی نیست، بلکه حتا اگر حکومت عوض شود تصرف بازارهای قدیمی توسط حاکمیت تازه ایران هم بسیار مشکل است.

https://t.me/gozaresh1395/5359

پس از فرار متخصصان ، سپس فرار سرمایه، حالا نوبت فرار نیروی کار از ایران به کشورهای همجوار مانند عراق است. این یعنی ورشکستگی اقتصادی یک جامعه.

پس این فکری که جمهوری اسلامی القا می کند که ممکن است کشور به سرنوشت سوریه مبتلا شود، کاملن داستانی است تا مردم را از اعتراضات بی خشونت باز دارد. 

بنابراین سوریه ای شدن کشور یعنی نابودی تمام دم و دستگاه ت شیعه برای همیشه!

و این چیزی وحشتناکی برای ت است! و حاضر نیست تن به نابودی بدهد!

۴- گروه های بسیاری از درون ت اکنون مخالف نحوه حکمرانی ولایت مطلقه فقیه اند و به این نتیجه رسیده اند که حکومت عرفی لازم است، اینان تا وقتی که ولایت مطلقه فقیه توانسته سفره آنان را بیاراید، همراه بوده اند و اینک کم کم سفره شان کوچکتر می شود. با کوچکتر و کوچکتر شدن سفره ت از طرف ولایت مطلقه فقیه، آنان مجبورند به درآمدهای مذهبی بیشتر توجه کنند و در نتیجه از خواسته های مردم مجبورند پیروی کنند. 

به این دلایل تاریخی و واقعی نه تنها جمهوری اسلامی سرکوب جنبش را بسوی جنگ داخلی پیش نمی برد،  و نمی تواند پیش ببرد، بلکه از آن بشدت می ترسد. زیرا جنگ داخلی یعنی نابودی حیات ت شیعه برای همیشه!

 

 


ترانه ای از ویکتور خارا اینجا منتشر شده است: https://t.me/gozaresh1395/8150 که به علت کوچکی فضا، زیر نویسش ناتمام ماند. شرح بیشتری در مورد این شاعر و خواننده شیلیایی تقدیم می شود. با توجه به قتل های شاعران و نویسندگان کشورمان توسط جمهوری اسلامی، سرگذشت قاتلان ویکتورخارا شاید هشداری به عوامل قتل باشد هر چند در اعدام ها، قتل ها و سرکوب ها رویشان را بپوشانند. در سال ۱۹۷۳ با آغاز کودتای پینوشه بسیاری از انقلابی‌های پیشرو از جمله آلِنده به قتل رسیدند و بسیاری
آقای رضا پهلوی بتازگی بیانیه ای را خوانده است که در آن دموکراسی، برابری …. در آن موج می زند و اسمش را گذاشته است: پیمان نوین » در سر لوحه سخنان ایشان آمده است : شاهزاده رضا پهلوی : انگیزه‌ام از پیمان نوین » رسیدن به قدرت ی نیست . سخنان ایشان را می توانید اینجا بشنوید: https://www.facebook.com/watch/?v=2785475255071692 ۱- ایشان با چه کسی پیمان بسته است؟ با مردم ؟ تنها پیمان ی رسمی که ایشان در زندگی اش بسته، قسم نامه اش به قانون اساسی مشروطیت و
این فشرده گزارش رومه افسانه » چاپ شیراز است.البته همه مردم هر روز شاهد گسترش اعتیاد هستند، اما اینجا امار روشنتر سخن می گوید: مدیر کل بهزیستی فارس : الف - سازمان بهزیستی بیش از ۳۰۰ کارگاه در حوزه مهارت های زندگی راه اندازی کرده که مهم ترین آموزش ها در زمینه و پیشگیری از اعتیاد است » ب - در همین حال معاون اجتماعی موسسه کادراس » گفته : رشد جمعیت کشور در خوشبینانه ترین حالت ۲٪ است ولی : رشد اعتیاد در کشور حدود ۸٪ است» نتیجه : رشد اعتیاد ۴ برابر رشد
خیلی فشرده در زمان خمینی : ۱ -یوسف صانعی در اسفند ۱۳۵۸ از طرف سید روح‌الله خمینی ، رهبر ایران به عنوان یکی از شش فقیه ۱ شورای نگهبان قانون اساسی منصوب شد. ۲ - در دیماه ۱۳۶۱… از طرف روح‌الله خمینی، به دادستانی کل کشور منصوب شد. ۴ در این مدت صانعی علیه گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی و همچنین دربارهٔ مسائل اجتماعی موضعی تند داشت. ۳ - مأمور اخذ اموال در اختیار شریعتمداری و انتقال آن به دفتر تبلیغات اسلامی حوزهٔ علمیه شد؛ ۴ - یوسف صانعی در اولین دوره مجلس خبرگان
متن های بی امضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ! بتازگی این نوشته بی امضاء در فضای مجازی منتشر شده است : بن بست ی در کشور آیت اللە علی خامنەای را بە نوشیدن جام زهر مقدماتی ناچار کردە است. بنابە گفتە حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران پس از جلسات پی در پی فرماندهان سپاه، نمایندگان وزارت اطلاعات، شورای عالی امنیت ملی و بیت رهبری در دو روز گذشتە، آیت اللە علی خامنەای را ناچار کردەاند برخلاف میل خود اجازە دهد بستر لازم برای بازگشت اصلاح طلبها با پوشش انتقاد از
اعتیاد اعتقادی یا.؟ دانشگاهی کسی است که قبا و عمامه ندارد، استاد داتشگاه است و ریشش ترشیده گاهی کراوات هم می زند. اما همان حرف های های منبری را با لفت و لعاب تازه قرقره می کند. از این نمونه ها بسیار داشته ایم از مهندس بازرگان بگیرید تا دکتر شریعتی و جنابان امروز که زیر پرچم منتقد یا مخالف با جمهوری اسلامی داستان های ی را باز می گویند. دعوای دو خاندان عرب برای حکومت کردن را مرتب تکرار می کنند تا اشک از چشمانمان سرازیر شود اما از یادآوری
۱ - حکومت ایده ئولژیک - نمونه جمهوری اسلامی! دادگاه جمهوری اسلامی : نوجوانی در سن ۱۷ سالگی مرتکب قتل شده، او را نگهداشته اند تا به سن قانونی برسد - ۱۸ سالگی تمام - حالا که بالغ قانونی است، وی را بجرم دوران بچگی اش به قصاص محکوم می کند بر اساس قانون مجازات اسلامی اش بنا به روایات دینی! که بالاخره با چند سال بیا و برو بالاخره خانواده مقتول با گرفتن دیه، رضایت می دهد و این جوان آزاد می شود. داستان کوتاهش اینجا: ا مروز جمعه ۳۱ مرداد ماه ۱۳۹۹, حمید مالده,
راه مردم ! دکتر قاسم شعله سعدی باتفاق آقایان دکتر اسدی و احمد بخارایی گفتگویی دارند در مورد آینده ایران. می توانید همه ی این گفتگو را اینجا شنیده و ببینید: https://t.me/gozaresh1395/7610 مطالبی که آقایان در مورد وضع بهم پاشیده کشور در حال حاضر می گویند، چیز تازه ای ندارد چرا که مردم همه را با گوشت و پوست و حتا استخوانشان هر روز حس می کنند. لب سخن این است که شورش های آینده- مانند شورش های گذشته - اگر رهبری نداشته باشد، با توجه به سرنیزه حکومت دستاوردی جز
برتولت برشت، نمایشنامه ای دارد بنام آدم، آدم است » که بنیانش بر دگرگونی دیدگاه انسان نسبت به زندگی است که بتواند خود را با شرایط گوناگون همساز کند! حالا آقای هالو » می خواهد با کشاندن ها به گفتگو، شاید راهی پیدا کند که این آقایان بقول آقای هالو بتوانند احکام دینی را بروز کنند! مهمان این هفته آیت الله معصومی تهرانی بود!نکاتی که ایشان مطرح کرد : ۱- دین برای هدایت مردم بود نه برای حکومت بر مردم .

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پسر خوب